بی معرفت
سلام مثل همیشه که عده ای از دانشجوهای گرام استاد درس را اسکورت میکنن تا ....؟ دیروز هم داشتند قدم میزدند وسوال میپرسیدن که من هم به اونها پیوستم اینقدر یواش میرفتند که حوصله ایوب هم سر میرفت داشتم جلو جمع راه میرفتم که صدای راه رفتن یکی اعصابمو خط خطی می کرد چهرمو عبوس کردمو برگشتم که بگم بچه ها اینقدر کش کش نکنید که دیدم این صدا محصولی از راه رفتن کسی نیست جز استاد احتمالا از گرسنگی و تشنگیشون بوده یا شایدم به یاد بچگی هاشون افتادن بالاخره با بچه ها از خنده ترکیدیم یکشنبه_31/5/89_طرح ضیافت اندیشه
نوشته شده در دوشنبه 89/6/1ساعت
9:9 عصر توسط فاطیما| نظرات ( ) |